سامه این وبلاگ صرفا یک وبلاگ شخصی بوده و نظرات شخصی این جانب در آن منتشر می شود و ارتباطی با هیچ جریان و گروه خاصی ندارد. حتی آن جریان و گروهی که بنده در آن مشغول به فعالیت باشم
|
بسم الله الرحمن الرحیم «یا ایها الَّذینَ آمَنُوا إنْ تتَّقُوا اللهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرقاناً»انفال/29 ای اهل ایمان اگر تقوا پیشه کنیدخداوند به شما فرقان (بصیرت، تشخیص حق از باطل) میبخشد همان طور که همه میدانیم و در تاریخ بارها و بارها خوانده ایم و ابن اعثم که از تاریخ نگاران است نیز به آن اشاره کرده است "چون حسین بن علی (علیه السلام) به مکه آمد و چند روزی در آنجا بماند مردم عراق به او نامه نوشتند و پی در پی فرستادگانی روانه داشتند... که از حضرت خواسته بودند به سوی ایشان بشتابد تا پیروی اش کنند." ( الفتوح، ابن اعثم ص841) امام (علیه السلام) هم با وجود این همه درخواست و البته با توجه با قرار داشتن ایشان در شرایط خاصی که وجود داشت که بنده از ذکر تمام آنها عاجزم، مسلم بن عقیل را به کوفه و عراق فرستاد تا صحت این نامه ها را تایید کند. حال اینکه چه اتفاقاتی افتاد و سرانجام مسلم چه شد هم به دلیل روشن و مشهور بودن ماجرا از گفتن آن پرهیز میکنیم؛ در هر حال امام (علیه السلام) دعوت را اجابت کرده و راهی کوفه و عراق میشود. در مسیر، امام (علیه السلام) به کوفه نرسیده که فرستاده ی خود را کشته، و خود را در میان سپاه حر محاصره میبیند. لشکر عمر بن سعد و شمر نیز سر رسیده و امام (علیه السلام) که تنها مانده و فقط اهل بیت و تعداد کمی از یاران او را همراهی میکردند به شکلی وحشیانه به شهادت میرسانند. البته نا گفته نماند که این در حالی است که بزرگانی مثل هانی بن عروه کشته شده، مختار ثقفی در زندان است و سلیمان صرد خزاعی در این میان گوشه نشینی و سکوت اختیار کرده بود. و همچنین اگر هم اندکی بودند که میخواستند از کوفه به یاری امام بشتابند ابن زیاد که حاکم وقت کوفه بود به شدت جلو گیری میکرد. متوجه شدیم که دعوت کنندگان امام حسین (علیه السلام) به کوفه برای خلافت در این میان اگر نتوانیم بگوییم مقصر اصلی بودند میتوانیم بگوییم کسانی بودند که مقدمات این فتنه را فراهم آورده و از آغاز گران آن بودند. که البته اگر هوشیار بوده و به موقع امام (علیه السلام) را یاری میکردند شاهد این وقایع تلخ نبودیم؛ باید دید که می شود که این واقعه رخ میدهد. یعنی مسلمانان ندیدند که حکم قتل فرزند عزیز پیامبرشان توسط کسی است که حتی ظواهر اسلام را رعایت نمیکرد. واقعا باید دید چه می شود که شخص هوس بازی مثل یزید منفور خلیفه ی مسلمین است. "حادثه را باید فهمید که چقدر بزرگ است تا دنبال عللش بگردیم. کسی نگوید که حادثه ی عاشورا، بالاخره کشتاری بود و چند نفر را کشتند. همان طور که در زیارت عاشورا میخوانیم: لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ. مصیبت خیلی بزرگی است. رزیه یعنی حادثه ی بسیار بزرگ. این حادثه خیلی عظیم است. فاجعه خیلی تکان دهنده و بی نظیر است" (امام خامنه ای حفظه الله، 18/2/77) "ما باید بفهمیم که چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین بن علی علیه السلام پسر خلیفه ی مسلمین در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند قدرت می نشست، سر بریده اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدم هایی به کربلا آمدند، او واصحاب او را با لب تشنه به شهادت رساندند و حرم امیرالمومنین علیه السلام را به اسارت گرفتند" (امام خامنه ای حفظه الله، 22/4/71) با کمی بررسی میتوان علت را یافت. کافی است متن جامعه در آن مقطع زمانی را مورد مطالعه قرار دهیم. میبنیم که در جامعه معیار ارزشها تغییر کرده است. متن جامعه اسلامی به نوعی دچار استحاله شده است. یعنی متغییر شده است. دگرگون شده است. در اینجاست که میبینیم تقوای الهی رنگ باخته است و حب دنیا و پیروی از هوا و هوس در میان مسلمین به وجود آمده است "روزگاری برای مسلمین پیشرفت اسلام مطرح بود، رضای خدا مطرح بود، تعلیم دین و معارف اسلامی مطرح بود، آشنایی با قرآن و معارف قرآن مطرح بود. دستگاه حکومت، دستگاه اداره ی کشور، دستگاه زهد و تقوا و بىاعتنایى به زخارف دنیا و شهوات شخصى بود و نتیجهاش آن حرکت عظیمى شد که مردم به سمت خدا کردند. در چنان وضعیتى، شخصیتى مثل علىبنابیطالب (علیهالسّلام)، خلیفه شد. کسى مثل حسین بن على (علیهالسّلام) شخصیت برجسته شد. معیارها در اینها، بیش از همه هست. وقتى معیار خدا باشد، تقوا باشد، بىاعتنایى به دنیا باشد، مجاهدت در راه خدا باشد؛ آدمهایى که این معیارها را دارند، در صحنهى عمل مىآیند و سر رشتهى کارها را به دست مىگیرند و جامعه، جامعه اسلامى مىشود. اما وقتى که معیارهاى خدایى عوض شود، هر کس که دنیا طلبتر است، هر کس که شهوترانتر است، هر کس که براى به دست آوردن منافع شخصى زرنگتر است، هر کس که با صدق و راستى بیگانهتر است، بر سر کار مىآید. آن وقت نتیجه این مىشود که امثال عمربنسعد و شمر و عبیداللَّه بن زیاد به ریاست مىرسند و کسى مثل حسینبنعلى (علیهالسّلام)، به مذبح مىرود، و در کربلا به شهادت مىرسد! این، یک حساب دو دو تا چهارتاست. باید کسانى که دلسوزند، نگذارند معیارهاى الهى در جامعه عوض شود. اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است که انسان با تقوایى مثل حسین بن على (علیهالسّلام)، باید خونش ریخته شود." (امام خامنه ای حفظه الله، 22/4/71) این درسی است که تاریخ به ما داده است. و این یک عبرت بسیار بزرگ است. البته آن نکته ی مهمی که میخواهم به آن اشاره کنم اینجاست که ما و جامعه ی ما هم از این قائده مستثنی نیستیم. ما هم اگر معیار ها در خودمان و جامه مان عوض شود و ارزشها از بین رفته و ضد ارزشها جایشان را بگیرند، عاقبتمان، عاقبت مردم عراق، کوفه و مسلمین در آن مقطع زمانی خواهد شد. این یک هشدار جدی و بزرگ است. الآن ما هم از ظلم و جور و استکبار به تنگ آمده و پی در پی امام زمانمان (روحی فداه) را صدا میزنیم. ما هم ایشان را بی وقفه دعوت میکنیم. اما آیا از خود این سوالات را پرسیده ایم: آمادگی داریم؟ وضعیت خود را سنجیده ایم؟ با تقوا و خویشتن بان بوده ایم؟ خودسازی و تزکیه کرده ایم؟ معیار های ما ضد ارزش ها نیستند؟ جامعه مان چگونه است؟ نمره ی ولایت مداری مان چند است؟ و هزاران پرسش دیگر از این قبیل. اینجاست که میفهمیم مسئولیت انتظار سنگین است... اما آنچه در آخر باید متذکر شوم این است که: هرچه از یاد خدا غافل شویم، از تقوا و خویشتن بانی دور شده، از تزکیه نفس و کسب معرفت غافل بمانیم، کوردل تر شده و راه را از بیراه، حق را از باطل نمی توانیم تشخیص دهیم. و این یعنی بی بصیرتی. بی بصیرتی یعنی عدم توانایی شناخت حق از باطل. همان چیزی که جامعه ی اسلامی در آن مقطع (دوران امامت حسین بن علی علیه السلام) و البته برخی مقاطع دیگر دچار آن شده بود. همان چیزی که ما باید مراقبت کنیم که دچار آن نشویم. والسلام علی من اتبع الهدی [ جمعه 91/7/21 ] [ 6:32 عصر ] [ حسین نیاکان ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |